خلاصه حالات هفتمين معصوم ، پنجمين اختر امامت
آن حضرت بنابر مشهور، روز جمعه يا دوشنبه ، سوّم ماه صفر، يا اوّل ماه رجب ، سال 57(2) هجرى قمرى در شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود.
نام : محمّد، صلوات اللّه و سلامه عليه .(3)
كنيه : أ بوجعفر، أ بوجعفر اوّل .(4)
لقب : باقر، شاكر، هادى ، باقرالعلوم ، امين ، شبيه .
پدر: امام سجّاد، زين العابدين ، علىّ بن الحسين عليهماالسلام .
مادر: فاطمه ، دختر امام حسن مجتبى عليه السلام .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، كه نقش هر كدام به ترتيب عبارتند از: للّه للّه ((رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً)) ، ((الْعِزَّةُ لِلّهِ)) ، ((الْقُوَّةُ لِلّهِ جَميعا)) .
دربان : جابر بن يزيد جُعفى .
حضرت اوّلين امام و خليفه اى بود كه با استفاده از جوّ عمومى حاكم بر جامعه زمانش - يعنى ؛ شروع كشمكش و درگيرى بنى العبّاس و بنى اميّه - توانست ضمن دفاع از مبانى اسلام و حقوق مظلومان ، حدّاكثر استفاده و بهره را برگيرد.
و در همين راستا - ضمن مبارزاتى كه بر عليه جبّاران و ظالمان داشت - كلاس ها و جلسات مختلف احكام ، تشكيل و حقايق اسلام و تفسير قرآن را نشر داده ، و علوم و معارف الهى را براى جوامع بشرى شكافته و تشريح نمود.
و بر همين اساس يكى از لقب هاى مشهور آن حضرت ، باقرالعلوم - يعنى ؛ شكافنده علوم و فنون - مى باشد.
امام محمّد باقر عليه السلام در سنين دو يا چهار سالگى در صحراى كربلا حضور داشت .
حضرت در هر روز جمعه يك دينار در راه خدا به مستمندان صدقه مى داد و مى فرمود: دادن صدقه در روز جمعه چند برابر ديگر روزها پاداش دارد.
هرگاه براى حضرت مشكلى پيش مى آمد، خانواده خويش را دستور مى داد تا جمع مى نمود؛ و در جمع آن ها به درگاه خداوند دعا مى كرد و آن ها آمّين مى گفتند.
مدّت عمر: آن حضرت حدود چهار سال ، با جدّش امام حسين عليه السلام ؛ و مدّت 38 سال هم زمان در حيات پدرش ، امام سجّاد عليه السلام ؛ و سپس حدود 19 سال امامت و زعامت جامعه اسلامى را برعهده داشت ، كه روى هم عمر با بركت آن حضرت را 57 سال گفته اند.
مدّت امامت : آن بزرگوار روز 12 يا 25 محرّم ، سال 94 يا 95، پس از شهادت پدر بزرگوارش در سنين 38 سالگى به منصب امامت نائل آمد؛ و زعامت آن حضرت تا هفتم ذى الحجّة يا ربيع الا وّل ، سال 114 به طول انجاميد.
شهادت : روز دوشنبه ، هفتم ربيع الا ول يا ذى الحجة ، سال 114 هجرى قمرى (5) به دستور هشام بن عبدالملك به وسيله زهر، توسّط ابراهيم بن وليد - استاندار مدينه - مسموم و به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
محلّ دفن : پس از شهادت ، پيكر پاك و مطهّر حضرتش تشييع ؛ و در قبرستان بقيع در جوار مرقد شريف پدر و عموى بزرگوارش دفن گرديد.
فرزندان : امام محمّد باقر عليه السلام داراى هفت فرزند پسر و دو دختر بوده است .
پادشاهان و خلفاء هم عصر امامتش : وليد بن عبدالملك ، سليمان بن عبدالملك ، عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك ، هشام ابن عبدالملك ، وليد بن يزيد بن عبدالملك ، يزيد بن وليد بن عبدالملك و ابراهيم بن وليد بن عبدالملك .
نماز آن حضرت : دو ركعت است ، در هر ركعت پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه ((شهد اللّه )) خوانده مى شود.
و بعد از آن كه سلام نماز پايان يافت ، تسبيحات حضرت فاطمه زهراء عليهاالسلام گفته مى شود، و سپس تقاضا و درخواست حوائج مشروعه از درگاه خداوند متعال انجام گردد كه ان شاء اللّه برآورده خواهد شد.(6)
مدح هفتمين ستاره فروزنده
به سر مى پرورانم من هواى حضرت باقر |
به دل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر |
ز عشقش جان من بر لب رسيده ، كَس نمى داند |
كه نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر |
چنان بگرفته صيت علميش آفاق را يك سر |
كه پيچيده در اين عالم صداى حضرت باقر |
پيمبر گفت با جابر، كه خواهى ديد باقر را |
سلام از من رسان آن گه براى حضرت باقر |
سؤ الاتى كه از وى كرد دانشمند نصرانى |
جوابش را شنيد از گفته هاى حضرت باقر |
مسلمان گشت راهب ، ناگهان در محضر آن شه |
منوّر شد دل او از ولاى حضرت باقر |
به رستاخيز گر خواهى نجات از گرمى محشر |
برو در سايه ظلّ هماى حضرت باقر |
جلال و شأ ن قدر آن امام پاك بازان را |
نمى داند كسى غير از خداى حضرت باقر(7) |
بشارت بر نور هدايت و نشر علوم
مرحوم شيخ صدوق ، كلينى ، مجلسى و ديگر علماء رحمة اللّه عليهم آورده اند:
روزى سُلَيْم بن قيس هلالى به محضر مبارك مولاى متّقيان امام علىّ عليه السلام آمد؛ و از آن حضرت چند سؤ ال كرد؛ و امام عليه السلام پاسخ او را بيان فرمود.
و سپس حضرت اظهار داشت : روزى در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله بوديم ، كه ضمن بيان مطالبى پيرامون اوصياء و خلفاء بعد از من ، افزود:
اوّلين آنها فرزندم ، حسن و سپس حسين (سلام اللّه عليهما) خواهند بود و بعد از او فرزندش علىّ بن الحسين عليهماالسلام و پس از او نيز پسرش ، به نام محمّد بن علىّ (باقر العلوم عليه السلام ) مى باشد.
و آن گاه خطاب به حسين عليه السلام نمود و فرمود: به همين زودى در حيات تو فرزندى به نام محمّد بن علىّ - سلام اللّه عليهما - متولّد مى شود، پس سلام مرا به او برسان .
و سپس تمام دوازده خليفه خود را تا آخر معرّفى نمود.(8)
همچنين آورده اند:
چون حضرت باقرالعلوم عليه السلام به دنيا آمد، امام سجّاد صلوات اللّه عليه فرمود: فرزندم ، باقرالعلوم را بياوريد.
در اين هنگام يكى ديگر از فرزندانش اظهار داشت : چرا اين نوزاد را به عنوان باقر مطرح نمودى ؟
امام سجّاد عليه السلام سر به سجده نهاد و پس از آن كه سر از سجده برداشت ، فرمود: اين نوزاد امام و راهنما و نور هدايت امّت است ؛ او گنجينه بردبارى و علوم مختلف است ؛ او شكافنده همه علوم و فنون خواهد بود، او شبيه ترين مردم به رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد.(9)
و نيز آورده اند:
چون روزهاى آخر عمر حضرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله به پايان رسيد جبرئيل امين عليه السلام صحيفه اى را از طرف خداوند تقديم آن حضرت نمود، كه هر قسمتى از آن مربوط به يكى از ائمّه اطهار عليهم السلام بود كه شرح وظائف هر يك به طور فشرده بيان شده بود؛ و هر يك از ايشان وظيفه داشت كه در پايان عمر خويش آن را به امام بعد از خود تحويل دهد.
پس هنگامى كه امام سجّاد، زين العابدين عليه السلام در آخرين لحظات عمر پربركتش بود، آن صحيفه را تحويل فرزندش امام محمّد باقر عليه السلام داد.
وقتى امام باقر سلام اللّه عليه آن صحيفه را گشود، اين شرح وظائف را ملاحظه نمود:
كتاب خداوند - قرآن - را تفسير نما، امّت را كمك و راهنمائى كن و حقايق را بيان و روشن ساز و از هيچ قدرتى بيم و هراس نداشته باش مگر از خداوند متعال ... .(10)
شهامت و خطاب به كودكى معصوم
طبق آنچه كه تاريخ نويسان و راويان حديث نقل كرده اند:
امام محمّد باقر عليه السلام ، در صحنه كربلا حضور داشت و برخى سنّ آن حضرت را در آن هنگام چهار ساله (11) و عدّه اى هم دو سال (12) گفته اند
و هنگامى كه حضرت به همراه ديگر اسيران كربلاء وارد مجلس يزيد ملعون شد؛ و پرخاشگرى هايى را از يزيد در مقابل پدرش امام سجّاد عليه السلام مشاهده كرد.
و چون امام سجّاد، زين العابدين عليه السلام در مقابل سخنان زشت و ناپسند يزيد ساكت نبود و جواب مى داد، يزيد با اطرافيان خود مشورت كرد و آها پيشنهاد قتل حضرت را دادند.
به همين جهت حضرت باقرالعلوم عليه السلام در همان سنين كودكى ، پس از مشاهده چنين صحنه اى لب به سخن گشود و خطاب به يزيد كرد و فرمود:
اى يزيد! پيشنهاد و نظريه اطرافيان تو بر خلاف نظريّه اطرافيان فرعون مى باشد، چون كه آن ها در مقابل حركت و سخن حضرت موسى و هارون عليهماالسلام ، گفتند:
اى فرعون ! دانشمندان و جادوگران را جمع كن تا موسى و هارون را محكوم نمايند.
وليكن اطرافيان تو پيشنهاد قتل و كشتار ما را مى دهند.
يزيد ضمن تعجّب از سخنورى و استدلال اين كودك خردسال ، سؤ ال كرد: علّت و سبب اين دو نظريّه مخالف در چيست ؟!
حضرت باقرالعلوم عليه السلام با كمال شهامت فرمود: آن ها رشيد و هوشيار بودند؛ ولى اين ها بى فكر و عقب افتاده اند.
و سپس افزود: پيامبران و فرزندانشان را كسى نمى كشد، مگر آن كه زنازاده باشد.
پس از آن يزيد سرافكنده شد و ساكت ماند؛ و ديگر هيچ عكس العملى از خود نشان نداد.(13)
آئينه تمام نماى پيامبر خدا
مرحوم شيخ صدوق و برخى ديگر از بزرگان آورده اند:
روزى جابر بن عبداللّه انصارى وارد منزل امام سجّاد، زين العابدين عليه السلام شد، در بين صحبت با آن حضرت ، نوجوانى نورانى وارد مجلس گرديد.
همين كه چشم جابر بر آن نوجوان زيبا اندام افتاد، لرزه بدنش را فرا گرفت ؛ و از جاى خود بر خاست و مرتّب تمام قامت آن عزز نورانى را تماشا مى كرد.
و چون با دقّت او را نگريست ، اظهار داشت : اى نوجوان ! جلو بيا، هنگامى كه مقدارى كه جلو آمد، جابر گفت : اكنون برگرد و برو.
پس از آن گفت : قسم به خداى كعبه ، كه اين نوجوان از نظر شكل و شمايل از هر جهت ، شبيه ترين افراد به رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد.
بعد از آن ، جابر چند قدمى به سوى نوجوان آمد؛ و چون نزديك شد، سؤ ال كرد: نامت چيست ؟
حضرت فرمود: محمّد.
گفت : نام پدرت چيست ؟
فرمود: من پسر علىّ بن الحسين هستم .
گفت : اى عزيزم ! جانم فدايت باد، توئى شكافنده علوم ؟
فرمود: بلى ، آنچه را كه جدّم رسول خدا صلى الله عليه و آله تو را بر آن ماءمور كرده است ، ابلاغ كن .
لذا جابر بن عبداللّه انصارى گفت : رسول خدا مرا بشارت داد، كه من باقى خواهم ماند تا زمانى كه تو را ملاقات نمايم ؛ و آن گاه فرمود: سلام او را به شما برسانم .
بنابر اين سلام رسول اللّه بر تو باد.
آن گاه حضرت باقرالعلوم عليه السلام خطاب به جابر نمود و اظهار داشت : و اى جابر! سلام بر رسول خدا باد تا هنگامى كه زمين و آسمان پايدار و پا بر جا باشند؛ و نيز سلام بر تو باد، كه ابلاغ سلام جدّم را نمودى .
بعد از آن جابر مرتّب در جلسات امام محمّد باقر عليه السلام حضور مى يافت و از درياى علوم و فنون آن حضرت بهره مند مى گرديد.
روزى امام محمّد باقر عليه السلام مساءله اى را از جابر سؤ ال نمود؟
جابر در پاسخ گفت : همانا رسول خدا مرا خبر داد كه شما اهل بيت هدايت گر هستيد و در تمام دوران ها از همه انسان ها بردبارتر و عالم تر خواهيد بود.
و نيز فرمود: به اهل بيت من چيزى نياموزيد، زيرا كه نيازى به آموختن ندارند و ايشان در همه مسائل و علوم از همه برترند.
امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: بلى ، جدّم رسول خدا صلى الله عليه و آله صحيح فرمود: من در كودكى حكمت را مى دانستم و در كودكى فضل خداوند شامل من و ديگر اهل بيت رسالت عليهم السلام گرديده است و مى گردد.(14)
همچنين آورده اند:
ابان بن تغلب گفت : از حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود: روزى در مكتب خانه نشسته بودم كه جابر بن عبد اللّه انصارى وارد شد و به من گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا دستور داده است تا سلام آن حضرت را به تو ابلاغ دارم .(15)
نظرات شما عزیزان: